گزارشی از نشست «چرا دیکتاتورها سقوط می کنند؟»
به همت معاونت فرهنگی- اجتماعی ششمین نشست رساله های علوم انسانی و نیازهای جامعه، با ارائه رساله دکتری دکتر صالح زمانی فارغ التحصیل دانشگاه آزاد بروکسل با عنوان «چرا دیکتاتورها سقوط می کنند؟» در روز دوشنبه هشتم خردادماه برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر صالح زمانی اظهار داشت: در مطالعات تطبیقی پژوهشگر به دنبال پاسخ به این سوال است که بین دو پدیده چه شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد و چرا یک حادثه در محلی رخ می دهد و در محل دیگر رخ نمی دهد و لذا در این نوع از تحقیقات بر راهبرد قیاسی تأکید می شود و به نوعی تحقیق کیفی است. در این تحقیق نیز من به دنبال پاسخ به این سوال بودم که انقلاب در ایران و در مصر چگونه رخ داد و چه متغیرهای مشترکی در این دو انقلاب وجود داشتند؟
وی افزود: البته در تعریف انقلاب اندیشمندان اختلاف نظر دارند، بعضی آن را تحول در همه طبقات جامعه می دانند و بعضی صِرف سرنگونی رژیم با خشونت و با همراهی مردم را به عنوان انقلاب تعبیر کرده اند. در هر صورت انقلاب ایران و مصر محصول چند بُعدی تحولات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است.
وی تأکید کرد: در این پژوهش، سه فرضیه دولت محور و یا به تعبیری کارگزاری وجود داشت و دو فرضیه جامعه محور یا ساختاری. فرضیه های دولت محور این بود که اگر رژیمی درآمدهای رانتی داشته باشد و در کنار آن ماهیت سلطانی و وابستگی های آن نسبت به ابرقدرتها افزایش یابد، چنین حکومتی مستعد آسیب پذیری است.
دکتر زمانی در ادامه به فرضیه های جامعه محور پرداخت و اظهار داشت: فرضیه حوزه جامعه محور بر این پایه استوار است که ایدئولوژی و کنش جمعی در سطح جامعه نیز آسیب پذیری حکومت را افزایش می دهد.
این پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی خاطر نشان کرد: آنچه که این پژوهش نشان می دهد این است که توسعه نامتوازن یکی از زمینههای بروز انقلاب است و «رانت» هسته بحث های سیاسی و اقتصادی در این حوزه است. در رژیمهای رانتی اولاً از شکل گیری گروههای اقتصادی قوی جلوگیری می کنند. ثانیاً از رانت هزینه می کنند تا بتوانند کسب وفاداری را فراهم نمایند و ثالثاً به دلیل وابستگی به رانت، سیستم مالیاتی ضعیفی وجود دارد و رژیم نیز خود را از نمایندگی کردن از سوی مردم و پاسخگو بودن در قبال آنها بی نیاز می داند.
وی در تشریح فرضیه های دوم و سوم اظهار داشت: متغیر سلطانیزم برآمده از ویژگیهایی همچون فقدان حاکمیت قانون، اقتدار فردی، فساد و بکارگیری خشونت سیاسی جهت حل مسائل مختلف است. وابستگی به ابرقدرتها نیز در حوزه های مختلف همچون اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی می تواند ظهور و بروز داشته باشد.
دکتر زمانی در ادامه تأکید کرد: در حوزه جامعه، کنشها می تواند به دو صورت کنش فرد و یا بسیج منابع علیه قدرت حاکمه باشد که به طور طبیعی تأثیرگذاری حالت دوم بسیار بیشتر است. در این میان نقش ایدئولوژی این است که می تواند راهکار و آینده مطلوب را برای جامعه ترسیم کند. به عنوان مثال یکی از اندیشمندان در مورد انقلاب ایران معتقد است دو تصویر از امام حسین (ع) در جامعه ایران وجود داشت: تصویر شفیع گرایانه و تصویر به مثابه الگو. آنچه انقلاب ایران را پیش برد، پر رنگ شدن تصویر دوم در جامعه ایران بود که منجر به کنش جامعه شیعه شد و نقش ایدئولوژی را در جامعه ایفا کرد؛ در حالیکه در جامعه مصر ضعف شدید ایدئولوژی و رهبری حرکت مردم وجود داشت.
وی سپس دوره های مختلف تاریخی در زمان شاه را به چهار دوره تقسیم کرد و افزود: دوره اول از 1320 تا کودتای 28 مرداد1332 است. دوره دوم از کودتا تا انقلاب سفید است و دوره سوم از انقلاب سفید تا شکل گیری حزب رستاخیز می باشد. نهایتاً دوره چهارم از شکل گیری حزب رستاخیز تا پیروزی انقلاب اسلامی است. اگر این دوره ها را بر اساس عوامل پنج گانه بسنجیم، متوجه می شویم که همه عوامل در دوره چهارم در حد نهایت خود ظهور و بروز داشتند، یعنی سلطانیسم در حد نهایی خود قرار گرفت، وابستگی به ابرقدرتها در بالاترین درجه قرار داشت و درآمدهای نفتی رانتی به اوج قیمت خود رسید. از سوی دیگر جنبش جمعی با رهبری و ایدئولوژی قوی در سطح جامعه وجود داشت که آسیب پذیری حکومت را دوچندان کرد و در نهایت منجر به انقلاب اسلامی شد.
این دانش آموخته دانشگاه بروکسل، به دوره های انقلاب مصر اشاره کرد و گفت: در مصر، سه دوره از یکدیگر قابل تفکیک است. دهه 1980، دهه 1990 و دهه 2000 که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند. چنانچه پنج عامل را در هر دوره بسنجیم، متوجه می شویم که در مصر نیز نه به اندازه مورد ایران، اما تا حدود زیادی پنج عامل کم و بیش حضور داشت که سرانجام به سرنگونی حکومت مبارک انجامید.
دکتر زمانی در انتها تأکید کرد: اساساً انقلاب ها تا به وقوع نپیوندند، قابلیت تحلیل ندارند و لذا می توان گفت انقلاب ها پیش بینی پذیر نیستند. اما می توان این شرایط را برای هر کشوری سنجید. به عنوان مثال در عربستان زمینه های ساختاری وجود دارد، اما در حوزه جامعه، فاقد جنبش اجتماعی و رهبر هستیم و لذا امکان وقوع انقلاب کاهش می یابد.
در انتهای جلسه دکتر زمانی به پرسش های حاضران پاسخ گفت.
نظر شما :