مراسم بزرگداشت روز دانشجو در پژوهشگاه برگزار شد

۲۰ آذر ۱۳۹۵ | ۱۶:۵۶ کد : ۱۴۵۲۵ آرشیو اخبار
تعداد بازدید:۸۹۰
مراسم بزرگداشت روز دانشجو در پژوهشگاه برگزار شد

دکتر خانیکی: حادثه 16 آذر دست­خوش گسیختگی در فهم تاریخی است

معاونت فرهنگی و اجتماعی، به مناسبت 16 آذر، روز دانشجو، مراسمی با شرکت آقای دکتر هادی خانیکی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و استاد رسانه برگزار کرد. در این مراسم ابتدا خانم دکتر اشرف بروجردی، معاون فرهنگی و اجتماعی پژوهشگاه، به میهمانان خیرمقدم گفته و روز دانشجو را به دانشجویان تبریک گفت. سپس دکتر خانیکی سخنرانی خود را ایراد کردند. در انتهای این مراسم نیز از اعضای هیئت تحریریه نشریه دانشجویی " بیان" (از نشریات پژوهشگاه) و فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد و دکتری پژوهشگاه تقدیر و تشکر صورت گرفت. دانشجویان پزوهشگاه نیز از آقای کاظم­زاده، کارشناس تحصیلات تکمیلی، به جهت زحماتی که برای دانشجویان متقبل می­شوند، تقدیر و تشکر کردند.

در ادامه متن سخنرانی آقای دکتر خانیکی  که به­صورت مکتوب به معاونت ارائه کردند، آمده است.

جنبش دانشجویی ، فهم تاریخی و چشم اندازهای آینده :

از هم گسیختگی خوانش­ها در پرتو روزمرگی سیاسی در ایران

 

مؤلف :دکتر هادی خانیکی

شصت و سه سال است که حادثه 16 آذر به­عنوان روز دانشجو پاس داشته می شود. اما امروز مهم است که تأملی در باب فهم تاریخی این روز گفت و گویی داشته باشیم . 16 آذر  از این حیث که بازیگرانی متفاوت با بازیگران گفتار رسمی را در ایران به یاد می­آورد و قهرمانان آن با قهرمانان تولید شده در گفتاری رسمی سازگار نبوده­اند، تا سال­ها در گفتارهای رسمی نادیده انگاشته می­شد. بدین ترتیب بزرگداشت این روز منحصر به کسانی بود که خواهان درهم شکستن الگوی انحصاری بازنمایی تاریخ مبارزات سیاسی از سوی نظام رسمی بودند.

در عین حال، این روز یادآور مبارزات مردمی علیه سلطه­ای استعماری است. گفتمان مسلط آن دوره در مبارزه با استعمار و استیلای امپریالیستی مهم است . این نکته سبب شده است  در شرایطی که رویارویی استثمار درگفتارهای رسمی نادیده گرفته می­شود، از این حادثه و روز دانشجو در گفتمان غیر رسمی، تصویری ضد آمریکایی و "ضد استبدادی " ارائه ­شود. اما وقتی همین تصویر به گفتمان رسمی پس از پیروزی انقلاب نقل مکان می کند، چالش­های غیر رسمی که چارچوب­های کنش هویتی دیگری دارند، تصاویری روز به روز در معرض تغییر بیشتر از روز دانشجو عرضه می­دارند.

ملاحظه می­شود که چگونه یک حادثه تاریخی بازخوانی و پاره پاره می­شود. مورد تاویل­های گوناگون قرار می­گیرد ، چشم اندازهای متعارض با یکدیگر را در خود جای می­دهد و بدین ترتیب حیات و ممات مکرر خود را تکرار می­کند . در این صحبت قصد دارم ضمن بررسی توصیفی این الگوی حیات تاریخی با نگاه آسیب شناسانه، به چند پارگی آن و به ضرورت یافتن راهی متفاوت برای خوانش نتیجه بخش­تر از افق­های تاریخی بپردازم .

الگوهای بدیل گفتگو با خاطره­ها ونماد­های تاریخی

خوانش خاطره­های تاریخی در پرتو چشم اندازهای تازه و تجربیات تازه، بخشی اجتناب ناپذیر از حیات اجتماعی است. جدال بر سر مقوله شانزده آذر و سرنوشت آن و جا به جا شدن موقعیت آن در میان گفتارهای رسمی و غیر رسمی نشانگر این واقعیت معرفت شناسانه است که تاریخ نه امری وابسته به گذشته، بلکه مقوله­ای است که با قوت به فعلیت حیات اجتماعی وابسته است .

بحث و جدل در باب معنای حوادث تاریخی به­هیچ روی به جامعه ایرانی منحصر نیست.  هیچ­گاه تاریخ تفکر جامعه غربی نیز از بحث در باب سرشت دمکراسی مدرن و یونان و رم باستان، یا نسبت میان قرون وسطی و دوران جدید تهی  نشده است و هنوز هم به نظر می­رسد این قبیل مباحث روزآمد و کاملا مرتبط با نحوه پرداختن به امور جاری­اند.

اما همچنان که انسان بر مبنای خلق و خوی فردی خود و قضاوتی که نسبت به اکنون خود و چشم­اندازی که برای آینده خود ترسیم می­کند، گذشته خود را به انحاء گوناگون فهم و در باب آن قضاوت می­کند، جوامع گوناگون نیز در مقاطع گوناگون الگوهای متفاوتی اختیار می­کنند. این نکته، به­ویژه در عرصه منازعات روزمره سیاسی، به­نحوی بارز و صریح آشکار می­شود. مقوله خوانش خاطره­ها و تاریخ با مقتضیات عرصه سیاسی، محصول همین واقعیت است .

در الگوهای مفاهمه جویانه سیاسی، تاریخ به­مثابه فراهم کننده بستر فهم مشترک مطرح         می­شود. در این الگو کمتر عادت به فراموشی وجود دارد. تاریخ با همه تکثر و تنوع و ناسازه­ها و ناهم­رنگی­ها مستمرا خوانده و به یاد آورده می­شود. تاریخ کارکردی  مشابه با خاطره­های مشترک در روابط میان فردی بازی می­کند. خاطره­های میان فردی در فرایند یک رابطه سالم و دوستانه به یاد آورنده ریشه­ها و الگوهای زیست مشترک­اند. در پرتو بازخوانی خاطره­ها، تفاوت­های امروزین کم بها قلمداد و تحکیم ارتباطات در پرتو پیشینه­ها خواسته می­شود.

خاطره­های تاریخی برای یک ملت در فرایند مفاهمه سیاسی همواره سازنده بستری برای کاستن از بار تفاوت­ها و کمتر جدی گرفتن منازعات­اند. نمادهای تاریخی همواره ساخته و پرداخته می­شوند. بیشتر تلاش می­شود فراموشی نسبت به آنها راه باز نکند، از فداکاری­ها اسطوره سازی می­شود و اسطوره­ها مبنای فهم مشترک می­شود. روی موافق به گذشته­ها ، زمینه­ساز روی موافق به یکدیگر در بستر یک مصالحه سیاسی است­. در این الگو، مدل­هایی نیز برای وصف تحریف تاریخی و بازخوانی آنها مطرح می­شود. اما طرح این تحریفات هم برای بازنمون کردن وجوه هم­بسته خاطره­هاست. در تجربه تاریخی خود ما، در کنار هم قرار دادن تصاویر نهادها و شخصیت­های موثر در تحولات بزرگ، مثل انقلاب اسلامی سال 57  به ­رغم تفاوت­ها و سوگیری­های متفاوت بعدی، هدف­هایی از این دست را دنبال می­کند.

اما منازعات تند سیاسی راهی دیگر در خوانش خاطره­های تاریخی می­گشایند. چنانکه در منازعات میان فردی نیز گاهی خاطره­های گذشته بستر تعمیق کینه جویی­های امروزین را          می­گشایند، خاطره­های تاریخی نیز بستر تعمیق و ریشه­دار کردن عرصه منازعات هستند. در این فرایند نیز تحریفاتی از تاریخ ضرورت پیدا می­کند، اما این تحریفات همواره در جهت تشدید عرصه­های ستیز  و تعمیق آنها و مسدود ساختن باب گفتگو هستند. الگوهای کلام ستیز همواره در بازنمایی­های تاریخی ابعاد مصرحی را فراموش می­کنند و ابعاد معینی را به یاد می­­آورند . همواره در نقد و بررسی­هایی که از دو سوی منازعه صورت می­پذیرد، این ادعا مستمرا دیده می­شود که : چطور فلان بعد آشکار تاریخی را نادیده انگاشته­اید. در الگوهای ستیز­آمیز گفتار سیاسی به حسب جایگاه و موقعیت بازیگران سیاسی نمادهای تاریخی جابه­جا می­شوند. بازیگری که یک­روز به افزودن نمادی به خود به سختی اصرار می­ورزید، در موقعیتی دیگر همان نماد را به طرف مقابل خود ارجاع می­دهد. ماجرای مواجهه نمادین دکتر شریعتی طی این چهل سال چنین وضعیتی را نمایان می­کند. دکتر گاهی در میان روایت­گران رسمی نظام سیاسی است و گاهی در کنار منتقدان و مخالفان آن. گویی هر دو مصلحت­طلبانه و در جهت تامین منافع روزمره خود او را می­ستایند و یا می­رانند.

آسیب­شناسی خوانش خاطرات تاریخی در ایران

آنچه در این زمینه عرضه شد، کم و بیش به همه موقعیت­های منازعه سیاسی باز می­گردد و این مسئله شاید به ایران هم منحصر نباشد. اما آنچه مسئله را در ایران به یک قضیه ناخوشایند بدل          می­کند، آن است که در جامعه ما به دلایلی گوناگون سیاست در عرصه فرهنگی و اجتماعی ما واجد اولویت هستی شناختی شده  است. به­ نحوی که سیاست تعیین تکلیف کننده تحت هویت­ها و ماهیت آن­ها شده است. اولویت امر سیاسی اگر با سرشت منازعه­آمیز سیاست در ایران و فقدان تجربه و فرهنگ مفاهمه همراه شود، آنگاه می­توان راز گسست و انقطاع تاریخی ما را بهتر فهمید.

ما غالبا در پرتو سیاست از تاریخ خود گسسته­ایم، به این جهت معمولا تاریخ و پیشینه ما دستاویز نوعی روزمرگی مبتذل در عرصه سیاسی شده است.  ابعاد این ماجرا شاید در خصوص حوادثی نظیر 16 آذر چندان فاجعه بار نباشد، اما به یاد داشته باشیم که فهم ما از حوادث مهم تاریخی از صدر اسلام گرفته تا امروز و در باب تک تک مواریث مهم تاریخی و فرهنگی ما مصداق دارد. البته ابعاد این مسئله چنان است که مواریث تاریخی و فرهنگی ما کمتر در پرتو یک الگوی خوانش آکادمیک و روشمند مورد مطالعه قرار گرفته­اند. روشمندی خوانش تاریخ و تاریخ تفکر در غرب صرفاً وابسته به سنت نیرومند آکادمیک آن نیست، بلکه مهم­تر از آن وامدار پیوستگی فرهنگی در عین تحول است. اما در ایران دست به گریبان نوعی گسستگی همراه با دور در سنت­ها و تکرار تجربه­های تلخ بارها تجربه شده­ایم.

امروزه حادثه 16 آذر نیز در ایران دست­خوش یک چند پارگی سیاسی و در نتیجه گسیختگی در فهم تاریخی است. گروهی هویت واقعی بازیگران اصلی را نادیده می­گیرند و تنها به مضمون ضد امریکایی آن برای پیشبرد مقاصد کوتاه مدت خود در حال حاضر می­اندیشند. گروهی دیگر به بازیگران متفاوت آن تکیه می­کنند و مضمون ضد امپریالیستی را از یاد می­برند. این فاجعه از هم گسیختگی خاطرات تاریخی نتیجه روزمرگی امر سیاسی است .

ما معمولاً خو کرده­ایم که در باب اتلاف منابع طبیعی و اقتصادی مانند آب و نفت و غیره نگران باشیم، اما هیچ­گاه درک نکرده­ایم که خاطره­ها و پیشینه­های تاریخی نیز می­توانند و ضروری است که موضوع نگرانی باشند. خو کردن به آنکه از خاطره­ها صرفاً در عرصه منازعات روزمره سیاسی بهره برداری کنیم، به این معناست که جهت ساماندهی به ساختار تک پایه قدرت، منابع حیاتی هویت بخشنده و معنا دهنده در عرصه فرهنگی را نابود کنیم. نمی­توان تردید کرد که تغییر این رویارویی متصلب به ­نحوی به ساختارهای اجتماعی و سیاسی وابسته است. تنها با چند پایه شدن و کثرت در عرصه سیاسی که در دمکراسی تجلی می­کند و با قدرت یافتن نهادها و جامعه مدنی است که امکان خوانش رها از مقتضیات سیاست اعم از وجه مفاهمه جویانه یا ستیزه جویانه آن فراهم می­شود.

در این فهم متکثر و دموکراتیک است که می­توان از گذشته و حال درکی گفت و گویی و انتقادی داشت­، میان" حقیقت" و "تقویت" رابطه­ای واقعی و ممکن پیدا کرده و تفاوت­های نسلی را در حیات دانشجویی، هم در مضمون و هم در شکل با وضوح بیشتر دید. دانشجوی امروز با دانشجوی دیروز­، سیاست ورزی امروز، با سیاست ورزی دیروز متفاوت است ، قوت و ضعف آن، خوبی و بدی آن، پسندی و ناپسندی آن بیش از آنکه معلول و محصول روان­شناسی دانشجویان باشد، معلول و محصول جامعه­شناسی قدرت سیاسی و نهاد دانشگاه است. نقد امروز جنبش دانشجویی و نگرانی نسبت به آینده آن بدون نقد امروز نهاد دانشگاه­، نهاد سیاست و نهاد جامعه و بدون نگرانی نسبت به آینده این سه، نقدی ناتمام است.


http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/8/30/43381.JPG


http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/8/30/43380.JPG

   

http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/8/30/43382.JPG


http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/8/30/43383.JPG

 

     http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/8/30/43389.JPG


     http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/8/30/43390.JPG


     http://www.ihcs.ac.ir/UploadedFiles/8/30/43391.JPG



فایل های ضمیمه


نظر شما :