نشست تخصصی «ارزیابی و علم سنجی پژوهشهای علوم انسانی»- بخش اول
پژوهشکده تاریخ و فلسفه علم با همکاری موسسه مطالعات اجتماعی
ه گزارش روابط عمومی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، نشست تخصصی «ارزیابی و علم سنجی پژوهشهای علو م انسانی: رویکردی انتقادی به مبانی و روشها» سه شنبه ۱۵ شهریورماه از ساعت ۹ تا ۱۶ و ۳۰ دقیقه در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
در بخش نخست این نشست با عنوان »رویکرد انتقادی به مبانی» حجتالاسلام رضا غلامی با موضوع نقش فلسفه در معماری علم سنجی؛ غلامحسین مقدم حیدری با موضوع تفاوت علوم انسانی و علوم طبیعی از منظر نظریه پارادیمی؛ حمیدرضا نمازی با موضوع نقش فراپژوهش و مسئله پژوهشهای بی معنا و علیرضا منجمی با موضوع نقد انگارههای علم سنجی رایج در باب پژوهش ورزی علوم انسانی سخنرانی کردند.
غلامحسین مقدم حیدری در بخشی از سخنانش درباره مفهوم پیش پارادایم توضیح داد و گفت: پیش پارادایم به دوره پیش از تشکیل و استقرار یک علم گفته می شود که فعالیت های پراکنده و گوناگونی صورت می گیرد.
او با اشاره به ویژگی های پیش پارادایم گفت: اختلاف همه جانبه و مناقشه مداوم روی اصول از ویژگی های دوره پیش پارادایمی یک علم است. همچنین انجام پژوهش های مفصل و پیچیده در دوره پیش پارادایمی ممکن نیست. از سوی دیگر به تعداد پژوهشگران دوره پیش پارادایمی در یک حوزه، نظریه وجود دارد بطوریکه هر نظریه پردازی ناگزیر است تا از نو آغاز بکار کند و رویکرد ویژه خود را توجیه کند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه پارادایم شامل باورها و پیش فرض ها، تعهدات متافیزیکی، نظری وابزاری جامعه علمی است عنوان کرد: یک علم استقرار یافته توسط پارادایمی واحد نظارت و هدایت می شود. مثل پارادایم نجوم بطلمیوسی، پارادایم فیزیک نیوتنی. پژوهشگران درون یک پارادایم به کاری مشغولند که کوهن آن را «علم متعارف» یا «علم عادی»مینامد. پژوهش ِ دانشمندانی که در شرایط متعارف و عادی (غیربُحرانی) به کار مشغولند، مبتنی بر پارادایم حاکم بر جامعه علمی آنهاست، در حالیکه در حوزه های علوم انسانی نمی توان از پارادایمی واحد در یک زمان صحبت کرد که همه فعالیت های آن حوزه تحت ذیل آن پارادایم انجام می شود.
مقدم حیدری با تاکید بر اینکه در علوم انسانی می توان از مکاتب سخن گفت یادآور شد: هر مکتب معیارها و میزان های خود از پژوهش را ارائه می کند. پژوهش در یک حوزه علوم انسانی مثلا علوم اجتماعی یا علوم روانشناختی یا علوم سیاسی بر حسب مکاتب مختلف دارای معیارهای گوناگون است. به همین دلیل پژوهشگرانی که در مکتب های گوناگون بهکار مشغولاند برای کاوش علمی از قوانین و موازین یکسانی پیروی نمی کنند.
او افزود: به طور مثال در علوم اجتماعی در زمان حاضر می توان از مکتب های کارکردگرایی ساختاری، کنش متقابل نمادین، .... نام برد. پارادایم فعالیت دانشمندان عادی را که سرگرم گشودن و حل puzzle هستند هدایت می کند.
او با اشاره به دو ویژگی اصلی پازل گفت: «وجود یک راه حل تضمین شده معیار معما بودن یک مسئله است. از سوی دیگر لازم است قواعدی وجود داشته باشد که هم ماهیت راه حل های قابل قبول را تحدید کند و هم گام های نیل به آن راه حلها را. همین دو ویژگی سبب اجماع در جامعه علمی می شود.
به گفته این استاد دانشگاه پژوهشگران حوزه های گوناگون علوم انسانی با پازل puzzle مواجه نیستند بلکه با مسئله problem مواجه اند. این مسائل، انسانی هستند که بسیار مهم و جالب اند مانند فقر، بزهکاری، صلح.
مقدم حیدری در پایان گفت: این مسائل اصولا معما به حساب نمی آیند بدین علت که امکان دارد آن ها هیچ راه حلی نداشته باشند. از سوی دیگر در بسیاری از موارد با توجه به شرایط فردی یا اجتماعی خاص فقط می توان راه هایی برای کنترل دامنه تغییر مسائل علوم انسانی ارائه کرد. مسائل پزشکی نیز از نوع پازل نیستند مثل سرطان و از این رو نمی توان روش ویژه ای برای درمان آن ارائه کرد.
حمید نمازی نیز در این نشست طی سخنانی درباره فراپژوهش سخن گفت و افزود: فراپژوهش گاهی با فراعلم به کار برده می شود گرچه یکی نیست و مراد ما شاید از فراعلم مطالعات علم است اما در فراپژوهش تمرکز ما روی نقد و فلسفه پژوهش است.
او ادامه داد: مساله مهم و دیرین تکرار پذیری از جمله مسایلی است که در اصالت پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. ارزیابی هایی که ما از پژوهش ها می کنیم در فراپژوهش مورد توجه است.
او با اشاره به مقاله یکی از اساتید معروف آمار آمریکایی گفت: او در سال ۲۰۱۶ می گوید پژوهش های علوم طبیعی از جمله پزشکی، روان شناسی و ... زیر سوال است و نشان داد بسیاری از آنها قابل تکرار نیستند. ما تصور می کردیم وقتی معیار ادعای ارزیابی پژوهش هایمان پنج صدم است گاهی از هر صد بار به ۷۰ بار می رسیدیم که نتیجه دیگری در علوم طبیعی به بار می آورد بنابراین فراپژوهش گام هایی ابتدایی اش را در نقد آمار برداشته است.
نمازی با بیان اینکه فراپژوهش تولدش بر اساس نقد است یادآور شد: فراپژوهش امر فرا رشته ای و میان رشته ای است و ما برای برملا کردن پژوهش بیهوده راهی جز منابع باز نداریم. امروز صحبت از ویکی پدیایی شدن علم می شود. هوش مصنوعی برای مدیریت داده ها امروز به میدان آمده و باعث شده خود پژوهشگران را ارزیابی کند. حال سوال این است که ما چه مدل از پژوهشگران خاص را انتخاب می کنیم؟ بیشتر پژوهشگران در کرونا آقایان است چون اغلب زنان به دنبال کار مراقبت بودند. پژوهش در حوزه عمومی چه می کند؟ گاهی مد شدگی پژوهش و عمومی سازی پژوهش مطرح می شود و شما با پژوهشی مواجه هستید که بسته است.
او با طرح این سوال که پژوهش ها با ادبیات عمومی چه می کنند؟ یادآور شد: مسابقه بر سر انگلیسی نوشتن چه بلایی بر سر علم بومی آورده است؟ قبلا در دانشگاه تهران وقتی یک استاد کتاب می نوشت می توانست ارتقا بگیرد و اساسا مقاله جایی نداشت اما امروز فرایند برعکس شده است.
نمازی گفت: سه واژه برای پژوهش بیهوده وجود دارد؛ اولین بار ۱۹۲۶ یک شیمیدان انگلیسی به اسم آرمسترانگ مقاله ای می نویسد و عنوان می کند شکارچیان دولتی به دنبال این هستند که اهداف خودشان را پژوهش ها تحمیل کنند.
این استاد دانشگاه در پایان درباره ویژگی های پژوهش های بیهوده گفت: این ویژگی ها شامل مولفه هایی چون تجمل گرایی، زیاده گرایی، تشریفات گرایی، غوطه وری در خود، تبدیل پژوهش به شغل و ... از جمله این عوامل است و الان می بینید که پژوهشگران تکنیسین های پژوهش شدند!
او در پاسخ به این سوال که با پژوهش های بیهوده چه کنیم گفت: یکی تحلیل این عوامل و دیگری توازن میان آموزش و پژوهش و خدمت است. وقتی آموزش دانشگاهی را قوی می کنید آن دو به تعادل می رسد.
منجمی نیز در بخش پایانی این نشست با بیان اینکه بدون ارزیابی جامعه علمی معنایی ندارد و نظریه ها باید در بین جامعه دست به دست شود تا معنا یابد افزود: پس ما بر اساس نتایج ارزیابی ها مسیر را مشخص می کنیم.
او با اشاره به اینکه نسبت ارزیابی و علم سنجی به چند شکل مطرح می شود عنوان کرد: علم سنجی تبدیل به یک دیسیپلین شده و در پژوهشهای علوم انسانی نقش موثری ایفا می کند. شکل گیری علم سنجی به عنوان یک دیسیپلین ریشه های فلسفی دارد و در ابتدای شکل گیری در ابتدا کتاب سنجی بود که بیشتر مربوط به رشته کتابداری است. کتاب سنجی وقتی با مطالعات علم ترکیب شد علم سنجی را تشکیل داد. به مرور این ارتباط علم سنجی با مطالعات علم قطع شد و به واسطه انتقاداتی که به این موضوع مطرح شد دوباره این ارتباط برقرار شد.
او افزود: نالیموف فیلسوف روسی کتابی را درباره علم سنجی نوشته است. بعدها درباره علم سنجی کتاب های دیگری توسط افرادی چون پرایس نوشته شده است. پرایس هیچ وقت از واژه علم سنجی استفاده نمی کرد و از واژه علم علم استفاده می کرد. گویی به این اذعان دادشت که علم علم است. مرتون هم در علم سنجی مقالات خوبی در دادن شیوه های کمی به علم سنجی دارد.
منجمی گفت: به تدریج ارتباط علم سنجی با مطالعات علم و فلسفه علم کم شد و موجب درگیری مناقشاتی شد. علم سنجی علوم انسانی یکی از موضوعاتی بود که در این باره چالش هایی ایجاد کرد به طور مثال اینکه در فلسفه کتاب بیشتر نوشته می شود تا مقاله و حالا چطور باید این را سنجید. بنابراین در پژوهشهای علوم انسانی شیوهها نسبت به علوم پایه و تجربی متفاوت است و از همین جهت باید شاخص های مناسب با آن را استخراج کرد.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: در علوم انسانی کتاب بیشتر است و مقاله کمتر بنابراین این باید در علم سنجی در نظر گرفته شود. در علوم پایه نویسندگان و پژوهشگران در یک کار بسیار زیاد است اما در پژوهشهای علوم انسانی این گونه نیست مضاف بر اینکه در پژوهشهای علوم انسانی عامه مردم هم مخاطب در نظر گرفته می شود در حالیکه در علوم پایه و تجربی چنین نیست. مهندسان تصور ژورنالیستی از علوم انسانی دارند چون فکر می کنند بر اساس عدد و کمیت نیست به همین دلیل کسانی که در ژورنالیسم علمی فعال هستند معتقدند علم را ترویج می دهند اما به طور مثال برای مهندسان چنین نیست. پس ایده های کاربردی و ترویجی در علوم انسانی باید پررنگ شود.
او با اشاره به اینکه تمام تلاش علم سنجی برای اندازه گیری متن هاست و چیز بیرون از متن مورد توجه قرار نمی گیرد یادآور شد: در نظر بگیرید در رشته موسیقی مقاله زیاد وجود ندارد اما در آیین ارتقا که علم سنجی در آن کاربرد دارد این موضوع در نظر گرفته نمی شود.
منجی درباره نسبت علم سنجی و ارزیابی هم توضیح داد: علم سنجی مقدمه ارزیابی است و صرفا با اندازه گیری به اهداف خودش نمی رسد. در این رهگذر مطالعات علم می تواند به ما رهیافت هایی دهد که شاخصهای علم سنجی دقیق تر شود. باید در بحران علم سنجی که وجود دارد تلاش شود تا تعاملی میان علم سنجی، مطالعات علم و فلسفه علم به کار گرفته شود. اما این به تنهایی کفایت نمی کند چون باید درباره ارزیابی علوم انسانی کار کنیم فقط تغییر علم سنجی در این باره به ما کمک نمی کند. همچنین ما به منطق دیگری از علم ورزی و مطالعات علم نیاز داریم و باید یادمان باشد نیازمند ادعاهایی برای ارزیابی پژوهش های ارزشمند هستیم.
او در پایان پیشنهاداتی را درباره اصلاح شیوه های ارزیابی علوم انسانی بیان کرد.
نظر شما :